آخرین روز غرفه گلدیس _نمایشگاه بین المللی

آخرین روز از نمایشگاه هم با همه خستگی هاش به پایان رسید و ما کوله بار تجربمون رو برداشتیم و به شرکت برگشتیم تا آماده بشیم برای قدم های بعدی

روز چهارم نمایشگاه
با توجه به اینکه هم جمعه بود و هم آخرین روز از اولین نمایشگاه بین المللی متاراد
همونطور که انتظار میرفت شلوغ شد و باید بگم اصلا متوجه نشدیم که کی زمان نمایشگاه به پایان رسید
و با خاموش و روشن شدن چراغ های غرفه متوجه شدیم که غرفه های دیگه جشن اختتیامیه رو گرفتنو دارن جمع میکنن برن
و ما همچنان در حال پاسخ دادن به بازدیدکننده ها بودیم و آخرین بازدیدکننده که اومد و گفت میدونم خسته شدید
ولی ممکنه یه توضیح کوتاه بهم بدید.

برخلاف تصور شخص بچه های تیم که فکر میکردیم باید تو نمایشگاه افراد
رو به زور بکشیم سمت غرفه و باهاشون حرف بزنیم و توضیح بدیم.
افرادی که به غرفه ما میومدن خیلی مشتاق بودن که با گلدیس آشنا بشن و و کمتر پیش میومد اونقدر بیکار باشیم
که خودمون دنبال بازدیدکننده ها راه بیوفتیم.
یکی از نکته های حائز اهمیت این بود که کل تیم اصلی که با کمک هم آجر به آجر گلدیس رو،
روی هم گذاشتند در این نمایشگاه حضور داشتن تا هم بتونن توضیحات عمومی رو در اختیار بازدید کننده ها قرار بدن
و هم با اصلی ترین سوالات مردم آشنا بشن.
روز آخر دیگه از استرس روز اول و توضیحات کتابی روزهای دوم و سوم خبری نبود
و خیلی راحت تر با بازدیدکننده ها صحبت میکردیم و هم از گلدیس میگفتیم و هم بحث میکشید
به سمت هدف ما از این کار و راحت و خودمونی توضیح میدادیم که چطوری میتونن
از طلا به عنوان یه پشتوانه امن استفاده کنند.
اینقدر احساس راحتیمون زیاد شده بود که بچه ها کم کم راه به غرفه همسایه پیدا کردن
و برای اینکه از تو راهرو موندن خسته نشن اونجا میشستن و به سوالات پاسخ میدادن
اخرین روز از اولین نمایشگاه بین المللی متاراد به پایان رسید و ما آماده میشیم برای نمایشگاه الکامپ،
قویتر و با دستی پرتر.